اجرای موفق مدیریت دانش در سازمان، مستلزم فراهم سازی بسترهای فکری، مهارتی و علمی خاصی است. نظریه پردازان، عوامل مختلفی را در زمینهی موفقیت مدیریت دانش برشمرده اندکه از جمله ی این عوامل میتوان به فرهنگ سازمانی (افراد، اعتماد، اشتراک)، ترویج فرهنگ پست الکترونیک، حمایت مدیران عالی، رهبری آگاه و تأثیر گذار، ترکیب کردن وظایف دانش با وظایف روزانه، زیرساختهای فنی، آموزش و یادگیری و ... اشاره نمود. (سنجقی و جنیدی جعفری، 1386).
2-2-10. عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش از دیدگاه بوکویتز و ویلیامز
بوکویتز و ویلیامز[1]، عواملی که میتوانند به فرایندهای مدیریت دانش کمک نموده (یا مانع آن شود) را با عنوان "تواناسازها" نام برده که شامل، راهبرد و رهبری، فرهنگ، ارزیابی (سنجش) و فن آوری میشود. چارچوب مدیریت دانش و ارتباط میان فرایندهای کلیدی مدیریت دانش و تواناسازها از دیدگاه بوکویتز و ویلیامز در فالب شکل زیر نشان داده شده است:
شکل شماره 2-3. ارتباط فرایندهای مدیریت دانش وتواناسازها از دیدگاه بوکویتز و ویلیامز.
هم چنین بوکویتز و ویلیامز[2] برخی از عوامل حیاتی جهت موفقیت مدیریت دانش را از دیدگاه دانشمندان مختلف جمع بندی نمودهاند:
جدول شماره 2-3. عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش از دیدگاه دانشمندان مختلف
عامل
نویسنده |
آموزش
|
مبادله دانش |
فرهنگ |
انتفال دانش |
حمایت مدیریت ارشد |
زیرساخت فن آوری |
خلق دانش |
راهبرد دانش |
زیرساخت دانش |
ویگ |
ü |
ü |
ü |
ü |
|||||
داونپورت ودیگران |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
||||
داونپورتوپروساک |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
|
موری |
ü |
||||||||
تروسلر |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
||
فینران |
ü |
ü |
ü |
||||||
لیبویتز |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
||||
ماناسکو |
ü |
ü |
ü |
||||||
باسی |
ü |
ü |
ü |
||||||
چوی |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
||||
اسکایرمه |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
||||
اسکایرمه و آمیدون |
ü |
ü |
ü |
ü |
|||||
استیل |
ü |
ü |
ü |
ü |
|||||
هاکسل |
ü |
ü |
|||||||
هیزینگ |
ü |
ü |
ü |
ü |
ü |
||||
جمع کل |
6 |
11 |
7 |
5 |
9 |
11 |
5 |
7 |
3 |
در مجموع آن چه از جمع بندی نظریات موجود در این زمینه بر میآید، مهمترین دغدغهی اجرای اثربخش مدیریت دانش شامل جنبههای انسانی و بخش عمدهای از عوامل موفقیت مدیرت دانش در سازمان، معطوف به این عوامل است. به عبارت دیگر، اگرچه عوامل فنی و زیرساختهای فن آورانه، لازمهی به کارگیری مدیریت دانش در سازمانها است لیکن نقش مؤثر عواملی نظیر فرهنگ سازمانی، توجه به افراد، رهبری دانشی و ... بیان گر جایگاه حساس عوامل انسانی میباشد. (بوکویتز و ویلیامز، 1999. به نقل از: سنجقی و جنیدی جعقری، 1385).
2-2-11. موانع مدیرت دانش
موفقیت مدیرت دانش نیازمند عزم جدی سازمانها برای برطرف کردن موانع موجود بر سر راه آن است. موانع عمده برسر راه مدیریت دانش را میتوان به پنج دستهی اصلی تحت عنوان عوامل انسانی، عوامل سازمانی، عوامل فرهنگی، عوامل سیاسی وعوامل فنی و فن آوری تقسیم کرد. (ابطحی و صلواتی، 1385).
1. عوامل انسانی
یکی از موانع عمده ی مدیریت دانش این است که انسانها به هر دلیلی نخواهند دانش خود را تسهیم کنند و از آن منحصراً برای پیشرفت شخصی خود استفاده کنند، زیرا ممکن است این تصور اشتباه وجود داشته باشد که چون دانش، قدرت است پس نباید آن را از دست داد. شاید بتوان گفت که موانع انسانی مدیریت دانش بیش از سایر موانع دیگر حائز اهمیت است زیرا دانش، ماهیتی انسانی و اجتماعی دارد و فقط در گرو تعامل و ارتباطات است که میتواند رشد کند. رویکرد سنتی بر این عقیده بود که فقط نویسندگان با نوشتن کتابها، مقالات و نظایر اینها میتوانند باعث افزایش دانش شوند. این رویکرد را میتوان رویکردی ایستا نامید. در مقابل، رویکرد پویا بر این باور است که تعالی دانش در اثر تعامل و ارتباطات انسانی، مقدور میباشد. (کوهن[3]، 2003).
2. عوامل سازمانی
عمده عوامل سازمانی عبارتند از: عوامل ساختاری، عوامل مدیریتی، عوامل شغلی، نظامهای حقوق و دستمزد و جبران خدمات، نظامهای آموزشی.
3. عوامل فرهنگی
مدیریت دانش، بدون وجود یک فرهنگ مشارکتی مناسب و مبتنی بر اعتماد، نمیتواند به گونهای موفق به کار گرفته شود. اگر فرهنگی، توزیع و تسهیم دانش را تشویق نکند، مدیریت دانش با چالش روبرو خواهد شد.
4. عوامل سیاسی
موانع سیاسی در سازمانهای دولتی چشم گیرتر است. اگر باور داشته باشیم که دانش یک منبع قدرت است و شخص دارای قدرت میتواند اعمال نفوذ کند، طبیعی است که عدهای برای دستیابی انحصاری به دانش تلاش کنند. نقش گروههای فشار میتواند قابل ملاحظه باشد. هر کدام از این عوامل میتوانند مانع توزیع مناسب دانش در سازمان باشند که در اینجا نیز مدیریت دانش که به توزیع گسترده دانش در سازمان نیازمند است با چالشهای جدی روبرو خواهد شد.
5. عوامل فنی و فن آوری
دانش ایجاد شده باید به طریقی مناسب حفظ و نگهداری شوند و این درحالی است که بسیاری از سازمانها فاقد مراکز و مآخذ مناسب برای نگهداری دانش هستند. مراکز دانش در سازمانها در حقیقت، کانون جمع آوری، سازماندهی و انتشار دانش هستند. ممکن است این مراکز فیزیکی یا مجازی باشند. هدف از ایجاد این مراکز هدایت افراد به سوی منابع دانش در داخل یا خارج سازمان میباشد. در این مراکز نقشههای دانش تهیه، نگهداری و به هنگام سازی میشوند. این مراکز در اصل به عنوان نقاط انشعاب تلقی میشوند که دسترسی به هر منبع دانش از طریق آنها صورت میگیرد. به عبارت دقیقتر این مراکز، درگاههای دانش میباشند و کلیه ی جریانات دانش از آنها عبور میکند. (ابطحی و صلواتی، 1385).
[1]-Bokuwitz &Williams
[2]- Bokuwitz &Williams
[3]-Kwan